اشعار ولادتی

کشتی عشق

دمشق چون صدف و ، گوهر است این بانو
تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو

پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد
خدا گواست که پیغمبر است این بانو

محضر خاتون

ظاهر شد از حق جلوه اي ديگر مجدد
خون خدا شد صاحب دختر مجدد

در جاي جاي شهر پيغمبر مدينه
پيچيده عطر و بوئي از مادر مجدد

ذکر رضا

نیمه شبها تا سحر ذکر رضا باید گرفت
اینچنین حاجات خود را از خدا باید گرفت

در جوار مرقدش هرگز به کم قـانع مشو
چونکه از مشهـد بـرات کربلا باید گرفت

شعر ولادت امام عسکری ع

بر آخر الف قامت تو مَد آمد
بلند خنده بزن آن بلند قد آمد

کتاب اشک گرفتم به دست خود اما
تفٲلی زدم امشب به گریه,بد آمد

مدح حضرت زهرا (س)

طبیب جان پیغمبر که بود ام ابیهایش
هنوز عقل بشر مات است در حل معمایش
خدا را خواستیم اول به حق فاطمه یعنی
حدیث قدسی لولاک اینجا خورده معنایش

دکمه بازگشت به بالا