ایمان کریمی

مشک سقا

قطره ام با رود تا آغوش دریا می‌روم
ذرِّه‌ام تا دامن خورشید بالا می‌روم
تشنه‌ام تا التماس مشک سقا می‌روم
باز تا می‌خانه مستان مولا می‌روم

غدیر خم

بی شک علی‌ست آنکه وصی پیمبر است
با این حساب عید غدیر عید اکبر است

فرمود هرکه را که منم مقتدای او
از این به بعد صاحب این اسم رهبر است

وصی پیمبر

بی شک علی‌ست آنکه وصی پیمبر است
با این حساب عید غدیر عید اکبر است

فرمود هرکه را که منم مقتدای او
از این به بعد صاحب این اسم رهبر است

ایوان نجف

ز ایوان نجف کردی هزاران جلوه در قلبم
چنان که سالیانی می شود گردیده زر قلبم

به نا آباد باغی با نگاهت حضرت خورشید
چنان کردی محبت تا دهد روزی ثمر قلبم

فرقت را شکست

ز ایوان نجف کردی هزاران جلوه در قلبم
چنان که سالیانی می شود گردیده زر قلبم

به نا آباد باغی با نگاهت حضرت باران
چنان کردی محبت تا دهد روزی ثمر قلبم

طلب کم

ما کویریم, ببارید که باران خوب است
ذره ای نم بنشیند به بیابان خوب است

بشود این دل بی ارزش ما وقت سحر
با قدم های تو چون قالی کرمان, خوب است
 

سنه قوربان آقا

سال ها دل طلب جام می از ما می کرد
طلب می ز فلان ساقی رسوا می کرد
روز و شب گریه برای رخ لیلا می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

سخت بوده شستن پهلو

سوره ای مجروح را تفسیر قرآن شسته است
بعد غسلش مطمئنم دست از جان شسته است

دست ها بالا نمی آمد ببافد موی را…
ابتدا موی سپیدش را پریشان شسته است

پنجره فولاد

در این قبیله هر زمان نوزاد می آید
حیرت درون عالم ایجاد می آید

ضامن ترین صیاد بچه آهوان دشت
با جلوه ای از وحدت اضداد می آید

شعر ولادت سیدالشهدا (ع)

سال ها دل طلب جام می از ما می کرد
طلب می ز فلان ساقی رسوا می کرد
روز و شب گریه برای رخ لیلا می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

الی الابد

بوی گلاب از در و دیوار بگذرد

حیدر اگر که از سر بازار بگذرد

امید وصل حضرت حیدر سبب شده ست
روزی میثم از قِبَل دار بگذرد

هر قدْر دیوانه پی دارو و درمان نیست

هر قدْر دیوانه پی دارو و درمان نیست

دل کندن از ساحل برای موج آسان نیست

فهمیده ام از چشم ها در صحن آزادی

دریا برای رودخانه خط پایان نیست

دکمه بازگشت به بالا