حسینیه شعر هیئت

روضه تعطیلی ندارد

هر کجا روضه به پا شد منبرش خلوت نشد
این تنور گرمتان هم آخرش خلوت نشد
هر حسینیه است باب رحمت و خیر کثیر
هیچ وقت این آستان پشت درش خلوت نشد

ای کاش

جز خاک و خون برای تن خود کفن نداشت

گیرم کفن برای تنش بود , تن نداشت

شرمنده شد که خواهر او بی نصیب ماند

جایی برای بوسۀ او بر بدن نداشت

حضرت غربت نشین

ذره ای در نزد خورشید درخشان تو ایم
تشنه ای در حسرت یک جرعه باران تو ایم

سالها نان خورده ایم از سفره ی اولاد تو
روزی ما می رسد چون بر سر خوان تو ایم

دکمه بازگشت به بالا