خیمه شعر

یکتا مبلّغ

وقتی مَثَل نداشت رخ بی مثالها
باید سرود شمّه ای از خطّ و خالها
این ذهنِ بسته راه به جایی نمی برد
حتی به ذرّه ای ز تمام خصالها

حافظِ مذهب

به عرش…مَجمر و اسپند , از زمین ببرید
به خاک , سجده ی شکرانه از جبین ببرید
به کافران و مجوسان , خبر ز دین ببرید
خبر به محضرِ ارباب , اینچنین ببرید:

دشمنم با دشمنت

دور تو می‌گردم آقا در مدار روضه‌ات
عمر من طی شد میان روزگار روضه‌ات

هر کسی هر جا دلش بند است , آنجا می‌رود
من فقط هستم دچار تو ؛ دچار روضه‌ات

اولین دختر مولاست

خبرى هست در آرامش دریا امشب
فاطمه,فاطمه آورد به دنیا امشب

ظاهراً جلوه گر حضرت زهراست ولى
باطناً آمده آئینه ى مولا امشب

حُسنِ جمال نبی

سری که سجده کرده بر پای دل
به قصد قربت و تولای دل
با نگه حضرت زهرای دل
آمده تا عالم بالای دل

زینب موسی بن جعفر ع

چشم تو حاجات ما را می دهد
عشق با یاد تو معنا می دهد

کار چشمان تو اعجاز است و بس
قطره را هم شان دریا می دهد

آمد آن خورشید

در زمانی که جهان از جهل , غرق ظلمت است
آمد آن خورشید, که نورش دلیل خلقت است

آمده حُسن ختام و سَروَر پیغمبران
آنکه توصیفِ جمالش کار این جمعیت است

صـفایِ امامِ سامرّا

دلم برایِ حرم تنگ می شود به خدا
مـنم گـدایِ عـطایِ امـامِ سامـرّا

خدایِ عَـزَّوَجَل می دهد مَـدَد بزنم
دَم از مـرام وُ صـفایِ امامِ سامرّا

امید آب

امیر لشگر من دست من به دامن تو

رباب مانده و امید آب بردن تو

به اهل خیمه سپردم که آب گردن من

بلند گر نشوی خون من به گردن تو

برخیز

با خَلق و خُلق و منطق احمد نمای تو
با خشم و دست و بازوی خیبر گشای تو

ازیک طرف پیمبر و از یک طرف علی
جز تو که قادر است نشیند به جای تو؟

نبی بار دگر برخاسته

یک نـفـر بـرخاسـته
یک نفـر در هیبـت یک شـیر نَـر برخاسته
در دفاعِ از حُـسـین
تیـغ بُـرّانی به شـکل یک سِــپر برخاسته

یا اباعبدالله الحسین ع

 

وقتی برایِ کرب و بلا گریه می کنیم
بی شبهه رو به رویِ شما گریه می کنیم

آری نگاهِ توست که ما ناله می زنیم
تو شاهدی چرا وُ کجا گریه می کنیم

دکمه بازگشت به بالا