روضه سه ساله

یتیمی

رقیه بی تو بلاها کشید می دانی
پس ازتوروز خوشی را ندید می دانی ؟
بیا ببین که به روزم چه ها پدرآمد
وطعم تلخ یتیمی چشید می دانی؟

چشم تار

از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است
طعنه از حرمله و شمر شنیدن سخت است

چقدر بر تن تو زخم بیابان مانده
من بمیرم, به روی خار دویدن سخت است

گفت ای بابا

 

چون خرابه مرکز پرواز شد

بال بلبل رو به بابا باز شد

راس خونین را میان پر گرفت

گریه کرد درد و دل از سر گرفت

دکمه بازگشت به بالا