شعر اهل بیت

نامه سربسته

حسین گفت:برادر! حدیث طوبی را
بخوان دوباره برایم به یاد مادرمان

بیا دوباره بگو از دلیلِ خَلق جهان
بیا دوباره بگو از شکوه باورمان!

کـوی عشق

کسی که شُغل او گوهرشناسی ست
مُسلّـط تر به انگـشـــترشـناسی ست
به گُمـنامان کـوی عشق سوگنـد
گدا اینجا بَری از سرشناسی ست

دلارام حسین

ای شمیم زلف تو بوی بهشت
زادهء لیلا و پیغمبر سرشت

ای تو را لیلا شده مجنون علی
در طواف قامتت گردون علی

مهر سیرت

کهکشان خاک ره اجلال تو
آسمان سایه نشین بال تو

در فلک مردم پی ماهند و من
در زمین دنبال استهلال تو

حیدر لیلا

وقتی که طبع من بدمد سورشعر را

در واژ ه ها به عشق تومحشر شود به پا

تا اینکه جایی از غزلت جایشان شود

هر واژه ای به سمت خدا دست بر دعا

حسین جان

ای قبله‌یِ عوالمِ بالا حسین جان
ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا , یاحسین جان
ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان

ید الله فوق ایدیهم

رقص شمشیر تا کنی معرکه ویران می شود
اسم اعظم می بری شمشیر برّان می شود

چون ابوالفضل را خدا باید که تعریفش کند
الف فضلش خودش یکصد دیوان می شود

نازهای دخترانه

خلق کرده حق به پاس ناز تو احساس را
در نگاه دیگران کردی تداعی یاس را

اوج احساساتی و دارم یقین در خلقتت
خرج کرده حضرت رب واژه وسواس را

هجران

در آینه قیل و قال را میبینم
یک آدم بی خیال را میبینم
این جمعه اگر گناه را ترک کنم
قطع به یقین وصال را میبینم

دیده پر اشک

نامت آمد که دلم باز هم آرام شود
مرغ دل پر بزند , سوی حرم رام شود
روضه هایت به دل غمزده الهام شود
دیده پر اشک , نگاهم همه ابهام شود

غربتِ زندان

تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده
به روی پهلوی تو چند جای پا مانده

نفس کشیده‌ای و بند آمده نَفَست
به سینه‌ات چقدَر استخوان, رها مانده

موسای آل احمد

موسای آل احمدم و برگزیده ام
جای وصال, غربت و دوری خریده ام
با اشتیاق جام بلا سر کشیده ام
چون زینبم, حماسه ی صبر آفریده ام

دکمه بازگشت به بالا