شعر حضرت زینب س

نظری کن به خواهرت

ای غایب از نظر, نظری کن به خواهرت
زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز
قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

زخمیِ زنجیرم

زخمیِ زنجیرم, کبودِ بی شمارم
بر شانه هایم زخم های کهنه دارم

همشیرۀ خورشیدم و بانوی نورم
هر چند که در پنجه ی گرد و غبارم

ما گدائیم

ما گدائیم اگر حساب کنید
روی ما بیشتر حساب کنید

روی ما رویِ خانواده یِ ما
لحظه یِ دفعِ شَر حساب کنید

یاشریکه الحسین ع

نماز عشق به پا می کنم به نام حسین
به نای سینه نوا می کنم به نام حسین
تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین

عصمت اللهِ کبریا

می‌نویسم که والضُحیٰ زینب
عصمت اللهِ کبریا زینب
جمعِ اَسماء و اِسمها زینب
ربنا بعدِ ربنا زینب

شعر مدح حضرت زینب س

آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است
جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است
خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است
زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است
آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است

قد کمان برگشته‌ام

سَرو رفتم از کنارت … قد کمان برگشته‌ام
سبز رفتم مثل یک برگِ خزان برگشته‌ام

سوختم بی سایه‌ی تو زیرِ نور آفتاب
باز , حالا زیر چترِ سایبان برگشته‌ام

ای ماه زینب

یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم
ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم
با جان و دل غم را خریدارم می آیم
باعزت و با آبرو دارم می آیم

سلام یوسف زینب

سلام یوسف زینب , سلام ای نوحم
هنوز بی کفنی ای شهید مذبوحم؟!

خبر رسید برایم که بوریا شده ای
اسیر تابش خورشید کربلا شده ای

لک لبیک حسین

چهل روز گذشت و میهمان آمده است
بر پیکر من دوباره جان آمده است
برخیز بهار من خزان آمده است
خواهر به سرت نفس زنان آمده است

تابیده مثل ماه

ای سربلندی پیمبرها سر تو
تابیده مثل ماه بردنیا سر تو
رفتم تمام شهرها را با سرتو
دیدی رسیدم آخرش بالا سر تو

هنوز بین گودالى

رسیده ام به تو اما…چه جاى خوشحالى؟
نه رنگ بر رخ من مانده نه ز تو بالى

مرا ببخش نبودم کنار پیکر تو
هنوز هم که هنوز است بین گودالى…

دکمه بازگشت به بالا