شعر روضه

عطر سیب

قلب هر سینه زنی ماتمسرای کربلاست
در سر هر عاشقی حال و هوای کربلاست

هر که را دیدم دراین عرصه به طرزی بی نظیر..
..مست و مجنون و خراب و مبتلای کربلاست

لیلای من

خسته ام لیلای من! دیگر مرا مجنون نکن
آخر عمری مرا از خانه ات بیرون نکن

پیرم اما با همین پیری به دردت می خورم
نوکر خود را بخر ارباب، چند و چون نکن

فدای لب عطشان حسین

شب جمعه که شود جرم و خطا می بخشند
دست خالی نرو با شوق بیا می بخشند

این کریمان همه احوال مرا می پرسند
این کریمان همه عصیان مرا می بخشند

حی علی الحسین

خاک بودیم و زر شدیم همه
بعد از آن معتبر شدیم همه

گریه کردیم و نخلمان بَر داد
خشک بودیم و تر شدیم همه

کاش بودم سگ دربان اباعبدالله
یکی از پیرغلامان اباعبدالله

کاش مانند حبیب ابن مظاهر جانم
بارها بود به قربان اباعبدالله

دارالشفا

چی میشه که منم امروز میونِ زائرات باشم؟
یه بیمارِ نظر کرده تویِ دارالشفات باشم

تمومِ آرزوم اینه، یه بارم که شده حتیٰ
بیام تا خادم و جاروکشِ صحن وسرات باشم

بانگ غم

در سماوات بانگ غم دادند
بی کسی را دوباره سم دادند

چه غریبی که دور از وطن است
پاره قلب جمع پنج تن است

هیبت سلطانی ات

سائل شدن پیش شما خیلی می ارزد
در این حرم دست دعا خیلی می ارزد

از هیبت سلطانی ات لالم دوباره
این گریه های بیصدا خیلی می ارزد

نظری کن به خواهرت

ای غایب از نظر, نظری کن به خواهرت
زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز
قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

زخمیِ زنجیرم

زخمیِ زنجیرم, کبودِ بی شمارم
بر شانه هایم زخم های کهنه دارم

همشیرۀ خورشیدم و بانوی نورم
هر چند که در پنجه ی گرد و غبارم

آنقدر ناله شدم

آنقدر ناله شدم تا جگرم ریخت حسین
آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین

موی من تار به تارش شده پیش تو سفید
مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین

جود و سخا

هردم بخوان آیات جاری حسن را
جود و سخا و بردباری حسن را

در زیر قبه که دعاها مستجاب است
کن آرزو خدمتگزاری حسن را

دکمه بازگشت به بالا