شعر شهادت حضرت محسن ع

جنگ عصمت

در شلوغی گذرها غالبا
سخت خواهد بود تنها رد شدن
وای اگر دعوا نباشد تن به تن
مانده باشد بین سیصد مرد!زن..

یک نفر پشت در

نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد
با جسارت های قُنفذ این سند ترسیم شد

محسنیه شد میان شیعه,در این روزها؛
از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد

محصور شد به شعله

اتش رسیده تا نظرش را عوض کند

یا درد و رنج یا نظرش را عوض کند

دستی سیاه و سنگ دل از کوچه میرسد

تا اینکه بی هوا نظرش را عوض کند

طفلم

در چشم‌هایم تا که می‌شد جلوه‌گر طفلم
با من سخن می‌گفت هر شب تا سحر طفلم

بسکه برایش از کمالات علی گفتم
خوشحال بودم می‌شود مثل پدر طفلم

روضه هاى محسن (ع)

یک آیه براى قلب مومن کافیست
یک ذکر براى اهل باطن کافیست

تا آنکه عوالم همه همناله شوند
یک جمله ز روضه هاى محسن کافیست

فاطمیه

آقام لب تر کنه تا سر بیارم
به پای روضه چشم تر بیارم
نمیدونم چرا دستم نمیره
لباس مشکی ام رو در بیارم

عزایِ حضرت محسن

برای جَـلب رضایِ خُـدایِ حضرت محسن
سیاهْ پوش شدم در عزایِ حضرت محسن

ز داغ روضه ی ارباب این دو ماه نَـمُـردم
به شوق اینکه بمیرم برایِ حضرت محسن

زهرای اطهر

چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را

بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را

کمر شیعه شکست

هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که ناله‌ی مادر بلند شد

مامور شد به صبر علی , از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد

هجوم به بیت ولایت

خانه ی صدیقه ی اطهر پناه اولیاست
چشم امید تمام انبیاء بر این سراست
بر در این خانه رفتن کار ختم الانبیاست
فاطمه دلبستگیِ شیر مردان بود… حیف!
خانه ی زهرا پناه بی پناهان بود… حیف!

خلیفه قاتل زهراست

 

سرِ انکار , آخر کار , خواهد رفت بر دارش

خدایا جان من را هم اگر راضی است بردارش

چرا راضی شوم بر بیعتی که از همان اول

به سقط بار آتشبار زهرا بسته شد بارش؟

داغدار محسن

بیخیالِ تمام این دنیا
بیخیالِ تمام دشمن ها
ما عمل میکنیم بر حکمِ
خاندان و سلاله ی زهرا

دکمه بازگشت به بالا