شعر مدح اباعبدالله

لطف حسين

هر گدایی که در این قافله حاتم نشود
هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود

ما همه ریزه خورِ سفره ی الطافِ توایم
سایه ی لطفِ حسین از سَرِ ما کم نشود

قبله گاه

از همه پا خورده ام در این جهان الّا حسین
هر بهاری می‌شود آخر خزان الّا حسین

من تهی دستم ،فقیرم،بینوایم،بیکسم
کیست تا یاری کند ای ناتوان الّا حسین

مقامات عشق

دلِ من با حسین می باشد
ذکرِ من یا حسین می باشد
کار با من ندارد هیچ کسی
صاحبم تا حسین می باشد

به سمت كربلا

به دل، عشق تو واکرده ست معبرهای بسیاری
رقم خورده ست با دستت مقدّرهای بسیاری

چنان در دلربایی های خود جذابیت داری
که در بند تو افتادند دلبرهای بسیاری

روضه‌هایت

دارد به دوشش کعبه هم شالِ عزایت
عالم برای تو غمین هست و خدایت

جبریل هم گریَد از این غم در غم تو
او هم نشسته همچو ما در روضه‌هایت

بهار نور رسید

نسیم عشق وزیدن گرفت در جان ها
بهار نور رسیده پس از زمستان ها
خبر دهید به فطرس سر امده تبعید
دوباره بال بزن بر فراز میدان ها

یک عمر

در راه غمت هر چه بلا بود خریدیم
یک عمر از این روضه به ان روضه دویدیم
یک روز در اغوش پدر روز دگر هم
با پای عصا سینه زنان سینه دریدیم

دکمه بازگشت به بالا