شعر مدح امام حسين

باب الرأس

بیش از هر چیز عاشق، سوختن را از بر است
بال نه، حیثیت پروانه ها خاکستر است

حاء و سین و یاء و نون تسکین غم های پدر
حاء و سین و یاء و نون رمز دعای مادر است

لطف حسين

هر گدایی که در این قافله حاتم نشود
هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود

ما همه ریزه خورِ سفره ی الطافِ توایم
سایه ی لطفِ حسین از سَرِ ما کم نشود

حسين جان

عاشق شديم و خون جگري خواستيم ما
در جاده تو دربدري خواستيم ما
بى دردسر ، وصال گوارا نميشود
در راه وصل ، دردسرى خواستيم ما

سوم شعبان

سوّمین‌ روزِ ماهِ‌شعبان است
عرش تا‌ فرش‌ نورباران‌ است
روز درماندگی شیطان است
حرف‌ از آمرزشِ گناهان‌است

يا ساكن كربلا

با هر قنوتِ نمازم؛ در دست، دفتر گرفتم
پای مناجاتِ شعرم؛ مضمونی از سر گرفتم
اینجا که من ایستادم؛ درگاهِ دارُالاجابه‌ست
صاحب‌حرم که بماند؛ من حاجت از در گرفتم

جاده ي عاشقي

عاشقيم عاشق يك جرعه شرابيم همه
سر كيفيم و پىِ باده ى نابيم همه
اهل عشقيم خرابيم خرابيم همه
مست مستيم ولى عين ثوابيم همه

ريزه خوار

شُهرتِ ماست، مُحبّانِ اباعبدالله
ریزه خواریم سَرِ خوانِ اباعبدالله
.
نظرِ فاطمه از روزِ اَزَل بر ما بود
نامِ ما بوده به دیوانِ اباعبدالله

قبله گاه

از همه پا خورده ام در این جهان الّا حسین
هر بهاری می‌شود آخر خزان الّا حسین

من تهی دستم ،فقیرم،بینوایم،بیکسم
کیست تا یاری کند ای ناتوان الّا حسین

كشتي نجات

عشق تو هست ، جنت اعلا نخواستیم
فردوس مال توست ، ولی ما نخواستیم

«خود شاهدی به نام تو دُکان نساختیم»
ما با توییم ، از تو که دنیا نخواستیم

شوق اشتياق

غیر از تو را زبان من املا نمی کند
جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند

امام شهيدان

اي دل زمان هجر به پايان رسيده است
دور وصال حضرت جانان رسيده است

گُل كرده طبع طوطي اشعار من كه باز
فيض جمال گُل به گُلستان رسيده است

رفيق قديمي

تو چون طلیعهٔ صبحی ، به شب سرانجامی
به سیئات دل ما تویی که فرجامی

نه ساعتی و نه سالی که قرنهاست حسین
تویی که مثلِ خداوند لطفِ مادامی

دکمه بازگشت به بالا