شعر مدح امام زمان عج

سال نو

در این هوای بهاری، شدم دوباره هوایی
بهار می‌رسد اما، بهار من! تو کجایی؟

چه برکتی، چه نویدی، چه سبزه‌ای و چه عیدی؟
به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی

بهار دلها

تسبیح زمین و آسمان مهدی جان
آواز خوش مقربان مهدی جان

رحمت به لب اهل یقین امشب هست
بارانِ زمین به آسمان مهدی جان

حرفِ عشق

هرجا مسیر ما به شما ختم می‌شود
جایِ قـدومِ پاکِ شما چـَشم می شود

آنجا که حرفِ عشق تو باشد تو حاضری
بی تو چگونه مجلسِ ما بَزم می شود

خیلی صدایت کرده ام

رو بر درت آورده ام با سر به زیری
خیلی صدایت کرده ام با سر به زیری

خیلی شکستم توبه ام را, گاه و بی گاه
صد بار رو آورده ام با سر به زیری

یا صاحب الزمان(عج)

وقتی کسی گم ‌گشته ‌ای را در سفر دارد
دائم دلش با بی ‌قراری دردسر دارد

مشغول هر کاری که باشد باز ممکن نیست
یک لحظه از چشم ‌انتظاری دست بردارد

یا ولی الله

از دردهاى قلب من آقا خبر دارى
من خوب میدانم مرا تحت نظر دارى

من بد!من اصلاً رو سیاهِ روسیاه اما
وقتى سر سجاده اى و چشم تر دارى

قصه‌ی هجر تو

دوری تو سخت گریان کرده سنگ و چوب را
مثل من دارند هر دم حس دل‌آشوب را

قصه‌ی هجر تو را با صبر گفتم, غصه خورد!
درد دوری تو آخر می‌کشد ایوب را

یا ولی الله

ابتدا خواستم ز هجرانت
غزلی عاشقانه بنویسم
گفت امّا دلم, برای شما
نامه ای محرمانه بنویسم

یابن الحسن

هر کس که در این میکده زحمت نکشیده
راه کجِ سِیرش به سعادت نکشیده

مردم به تملق به بزرگی نرسیدند
شاهیم به احسان تو, منت نکشیده

یا ولی الله

از بس گناهِ روز, مرا خار می‌کند
شب دورم از نگاهِ تو ای یار می‌کند

چشمِ بخواب رفته و آلودهٔ مرا
کِی در سحر, صدای تو بیدار می‌کند

روضه خوانِ غروب منا

 

 

من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا

حجت قبول دلبر احرام بسته ام
ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا

شعر مناجات امام زمان (عج)

شکوه دارم از خودم بر بخت خود پا می‎زنم
سال‎ها روضه می‎آیم و باز درجا می‎زنم
گریه‎ات را با گناهانم درآوردم, ولی
می‎نشینم ناله‎ی الغوث آقا می‎زنم

دکمه بازگشت به بالا