شعر مدح امام سامرا

حسن تو بی‌نهایت

روی تو برده رونق ماه تمام را
مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را

حسن تو بی‌نهایت و فضل تو بی‌شمار
مبهوت مانده‌ام بنویسم کدام را

ای هست و بودِ خلقت

ای آفتاب, سایه نشین جمال تو
ای عمر خضر, بسته به آب زلال تو
ای نیستی خلق دو عالم, زوال تو
ای هست و بودِ خلقت و هستی, وبال تو

ای دومین یاحسن ِ آل علی ع

سامرایی می شوم وقتی هوایی می شوم
از زمین پر می کشم غرق رهایی می شوم

سیّدی ای دومین یاحسن ِ آل علی ع
تو کریمی که چنین گرم گدایی می شوم

صـفایِ امامِ سامرّا

دلم برایِ حرم تنگ می شود به خدا
مـنم گـدایِ عـطایِ امـامِ سامـرّا

خدایِ عَـزَّوَجَل می دهد مَـدَد بزنم
دَم از مـرام وُ صـفایِ امامِ سامرّا

دکمه بازگشت به بالا