شعر مدح حضرت رقیه

طلوع طلعت

بهار ، رویشِ او را به صحنِ گلها خواند
نسیم ، آمدنش را به گوشِ دریا خواند

شبی که آمد و گُل شد سپیده می‌بارید
فرشته بر قدمِ نو رسيده می‌بارید

یا رقیه

فروغِ‌ هفت‌ آسمان‌ رُقیّه
همایِ‌عرش‌آشیان‌ رُقیّه
مکان گرفتی کنار زهرا
به عرصه ی لامکان‌ رُقیّه

سیب سرخ

به روى پر جبرئیل آرمیده
همانكه دلم را به مستى كشیده
فرشته بیا در زمین بار دیگر
ببین كودكى هاى زهرا رسیده

کشتی عشق

دمشق چون صدف و ، گوهر است این بانو
تمام دلخوشیِ اکبر است این بانو

پیمبری به صبوری و حلم اگر باشد
خدا گواست که پیغمبر است این بانو

نسیم رحمت

مثل شکوفه رایحه‌ای دِلفریب داشت*
گُلبرگهای روشنِ او بویِ سیب داشت

چون روز چشمه‌ی دریای نور بود
گُل بود اگر گُلِ زهرای نور بود

نازدانه

ای محبان آیة الزهرا منم
حضرت ریحانه الزهرا منم

نور قرآن هستم و بنت الحسین
زینة الزینب نجاه العالمین

دردانه سیدالشهدا

اَلسّلام ای گُل گُـلزار حسین بن علي
دختر فاطمه ر‌ُخسار حسين بن علي
زينت دوش علمـدار حسين بن علي
اي مرا كرده بدهكار حسين بن علي

سلسله فاطمیون

حِـسّي از عشـق فـراتر متولّد شده است
نــور در قـالب اَخــتر متولد شده است

جبرئيل آيه ي تطهير نخواند عجب است
ماه بانـــوي مُـطهّر متولّد شده است

رضوان

هرگز نميخواهم به تن جان بي رقيه
زنده نخواهم ماند يك آن بي رقيه

كوثر براي فاطمه بود و رقيه
بيچاره آنكه خوانده قرآن بي رقيه

نازهای دخترانه

خلق کرده حق به پاس ناز تو احساس را
در نگاه دیگران کردی تداعی یاس را

اوج احساساتی و دارم یقین در خلقتت
خرج کرده حضرت رب واژه وسواس را

شعر مدح و ولادت ریحانه کربلا

دختـری از عشیره یِ خورشید
چشم خود باز کرد و دنیا دید…
گل لبـخنـد بر لـب توحـید
شاه دین گونه های او بوسید

شعر مدح و ولادت حضرت رقیه (س)

بوی گل در همۀ ارض و سما پیچیده

بازهم باغ جنان جامه نو پوشیده

دست مولاست به این سفره نمک پاشیده

در کویر دل من باز گلی روئیده

دکمه بازگشت به بالا