شعر مدح حضرت عباس ع

میر بی بدل

آیینه‌ی مرد جمل یعنی اباالفضل
سردار و میرِ بی بدل یعنی اباالفضل

والفجر و والشمس‌الضحی یعنی حسین و
حی علی خیرالعمل یعنی اباالفضل

هم ید الله فوق ایدیهم

رقص شمشیر تا کنی معرکه ویران می شود

اسم اعظم می بری شمشیر برّان می شود

چون ابوالفضل را خدا باید که تعریفش کند
الف فضلش خودش یکصد دیوان می شود

سقای حسین

هرکس که دلش خواست ببیند عظمت را
باید برود تا که ببیند حرمت را

الحق که خدای ادبت, ام بنین است
حق خیر دهد والده محترمت را

اسداللهِ کـربلایـی تو

 

رویِ دوشت عَلَم تماشایی
با تو باشد حـرم تماشایی

بیرقم رویِ شانه ات باشد
می شود لشکرم تماشایی

سلطان عشّاق

خورشید هم امشب به این درگاه می آید
زیرا خبر پیچیده هر جا , ماه می آید

امشب خیال حضرت ارباب آسوده ست
دارد کفـــیل زینبـش از راه می آید

عالم به پا شد

امام حسین علیه السلام

ببینید گیسوی پُر تابِ ما را
ببینید جوش می ناب ما را
ببینید ماه جهانتاب ما را
ببینید لبخند ارباب ما را

پیمبر ها

ما که هستیم ؟ انتخابِ حسین
از دعاهایِ مستجابِ حسین
گَردِ راهی در آفتابِ حسین
پرِ کاهی در التهابِ حسین
گِلی از خاکِ بوترابِ حسین
ما که هستیم ؟ یک صواب حسین

مدح و مرثیه حضرت عباس (ع) در ماه رمضان

چون عطش را مدار ابالفضل است
روضه ی روزه دار اباالفضل است
با همان مَشک خـالی و پاره
ســاقی روزگار اباالفضل است

شاهان جهانند غلامان اباالفضل

 شاهان جهانند غلامان اباالفضل
افواج ملک خادم و دربان اباالفضل

ابر و مه و خورشید و فلک دست به سینه
هستند همه گوش به فرمان اباالفضل

دکمه بازگشت به بالا