شعر مصائب حضرت رقیه

چشم تار

از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است
طعنه از حرمله و شمر شنیدن سخت است

چقدر بر تن تو زخم بیابان مانده
من بمیرم, به روی خار دویدن سخت است

کوفیان

سایه ی راس تو تا بر سرم ای یار افتاد
آسمان از غم تو بر سرم ای یار افتاد

کوفیان بر من و بر گریه ی من می خندند
گل افسرده ی تو بین دو صد خار افتاد

دکمه بازگشت به بالا