شعر مناجات حضرت امیرالمومنین علی

چشمِ گریان

این حوالی که چشمِ گریان نیست
خبری از بهار و باران نیست
حال چشمم که از تو پنهان نیست
خشک خشک است و جز بیابان نیست

لذّت مناجات

اصلِ لذّت از مناجاتِ سحرهایم علیست
برترین مضمونِ احیا مدح مولایم علیست

بهترین سوگندِ پیغمبر به درگاه خدا
هر سحر، نامِ شَهَنشاهِ دو دنیایم علیست

ذکر یا علی

حتما دلیل داشت که مأنوس شب شدیم
برشغل خاک بوسیشان منتصب شدیم

هفتادو چند فرقه شده امت رسول
شکراً لِبوتراب که ما منتخب شدیم

ای یدالله

تا لبم چون قدح و نام تو می را داراست
فقه دل گفته که می خوردن ازاین باده رواست

دائم الخمرم و کم دیده کس اینگونه چو من
که بود مست ولی بر لب او ذکر خداست

زلف سیاهش

لب تشنگان قطره ی باران حیدریم
ساغر بیاورید که مهمان حیدریم

تقدیر را به زلف سیاهش گره زدیم
از این جهت همیشه پریشان حیدریم

سوی نجف

پس میزد آسمان به نگاه تو, ماه را
همچون سپاه کرده دو چشمت, نگاه را
تجهیز کرده اخم تو باز این سپاه را
عمدا دچار شد دلمان, این گناه را

محب فاطمه

از آسمان دو دستش عقاب جمع کند
و با بلندی ایوان سحاب جمع کند

نه اینکه با نظرش ذره آفتاب شود
که دور ذره هزار آفتاب جمع کند

آیه اللهِ معظم

جملهِ مه رویانِ عالم از رخِ تو بی قرار
عرش پروازانِ عالم بر درِ تو خاکسار

یکهِ یکدانهِ اگر باشد در عالم آن تویی
ای به جمعِ آفرینش های عالم شاهکار

شراب عشق

شراب عشق شمارا خمار باور داشت
حدیث جبر تو را اختیار باور داشت

اگر که خواند تو را رب مشرق و مغرب
به اقتدار تو پروردگار باور داشت

باعشق تو

حس کرد زمان با نفست ثانیه ها را
باعشق تو چیدم همه ی قافیه هارا

وقتی که گشوده ست درخانه ی لطفت
خوبست ببندند در خیریه ها را

اسد الله

نه که از کعبه؛که از عرش فراتر رفته
پایش آن روز که بر دوش پیمبر رفته

شک نداریم اگر عرش؛مُعلّی شده است
صبح هر روز به پابوسیِ حیدر رفته

دکمه بازگشت به بالا