شعر ولادت حضرت حجت ابن الحسن

یاایـُّهاَ العَـزیز

وقتی غزل به عشقِ تو آغاز می شود
بال وُ پَـرِ پـریدنِ من باز می شود

وا می شود زبانِ قلم می شود غزل
دارد غَزل نوشته اَم اِعجاز می شود

چشم در راهم

مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد
انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟

کوچه های شهر را با اشک می شویم هنوز
چشم در راهم, که آن جانانه جانان می رسد

مجذوب وصف

ما را در این شبها تمنا می نویسند
مجذوب وصف و وصل لیلا می نویسند
من قطره ای ناچیزم اما مطمئنم
آخر مرا هم پای دریا می نویسند

دکمه بازگشت به بالا