عباس همتی

سیاهی دور می گردد

از برکت نامت غزل پرشور می گردد
هر بیت شعرم باتو بیت النور می گردد

صحرا به یمن مقدمت شد وادی اَیمَن
جایی که نور آمد سیاهی دور می گردد

نامه ای از غربت ایران

مِنّی اِلَیْکِ … نامه ای از غربت ایران
درسینه دارم حرف هایی با تو خواهر جان

ای باطنت با ظاهرت یکدست آئینه
سنگ برادر را زدی یک عمر بر سینه

شعر مناجات امام رضا (ع)

تو آن امام غریبی تو آن امام رئوف
در این کرانه,به خورشید بی بدل معروف

غزال خسته دوبیت اشک پیش پایت ریخت
همین که شد به نگاهش نگاه تو معطوف

فصل الخطاب

 

بر روی دوشت کیسه کیسه کهکشان بود
منظومه هایی مملو از خرماونان بود

سهم کبوتر هاست خوشه خوشه پروین
عمری زمین زیرکشتت آسمان بود

دکمه بازگشت به بالا