مدح امیرالمومنین

بیشمار

افتاده در مسیر تو سرهای بیشمار
پرواز کرده دور تو پرهای بیشمار

از ابتدای‌خلقت عالم نَه قبل از آن
بر ما رسیده از تو خبرهای بیشمار

ابوعلی

خاتم پر بها دهد از کرمش گدای را

فقط برای او بخوان آیه ی انّمای را

طناب بسته ای اگر به دست های باز او

به روی خلق بسته ای دریچه ی سخای را

دست علیست

فیض بیداری وقت سحرم دست علییست
ای خدا شکر! که برروی سرم دست علیست

عزتش مال خودش بود به من هم بخشید
آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست

بوتراب

به اذن کوثر تو میزنم به ایوان دست
نمی زنند بدون وضو به قران دست

کسی که پاک نگشته ست با شراب ضریح
به آب دل نکند خوش ,بشوید از جان دست

شعر مدح امیرالمؤمنین (ع)

طُــرفةُ العِـینی سراپای وجودم را گرفت
از خُدا , تا در جهان اذن ورودم را گرفت
خواستم بودونبود من شود اینگونه شد
از منِ دُنیــا زده , بودونبودم را گرفت

شعر مدح مولا

برای وصف تو لالند منطق و اِدراک
دلیل خلقتِ افلاک و خواجه ی لولاک

نوای  اشهدُ اَنّ علی ولیُّ الله
نموده یکصد و ده بار در دلم پژواک

شعر ولادت امام علی (ع)

گفتم : «علی مدد» , قلمم ذوالفقار شد
مضمون اسیر لشکر زلف نگار شد

حرف از نجف که شد , دلِ پیمانه ام گرفت
آهی کشید و … قافیه دیدم «خمار» شد

از همان بدو تولد ز همه سر بودی

از همان بدو تولد ز همه سر بودی

خب تعارف که نداریم تو بهتر بودی

باده نوشان غدیر از نفست حیرانند

تو چه دریای شرابی ؟! تو چه ساغر بودی؟!

بدون مهر علی دین اساس و پایه ندارد

بدون مهر علی دین اساس و پایه ندارد

علی صراحت دین است و دین کنایه ندارد

سقوط کرده به گرداب جهل هرکه بگوید

کتاب روشن حق بر غدیر ایه ندارد

انگونه ای که عطر زشیشه فرار کرد

انگونه ای که عطر زشیشه فرار کرد

عاشق فرار از همه عالم به یار کرد
دل را نفوذ چشم خمارت شکار کرد
در بهت و حیرتم که نگاهت چه کار کرد..!

برای مدح حیدر در دهان خود زبان دارم

برای مدح حیدر در دهان خود زبان دارم
ازین رو بر لبم هر دم کلامی در فشان دارم
دخیل جان خود را بر در این آستان دارم
رگ حبل الوریدم را به دستش ریسمان دارم

صد و ده بار یا علی مددی

خواستم عشق را نظاره کنم

چشم‌ها را پر از ستاره کنم

 خواستم تا که از شب شعرم

قطعه‌ای نذر جشنواره کنم

دکمه بازگشت به بالا