مدح و مرثیه

با من

به گوش تیر گفتا تیغ، بی سر کردنش با من
اگر چشمی به سوگش خشک شد ، تَر کردنش با من

تو کارت را بکن با شعیه ها من هم حواسم هست
حسین اکبر اگر آورد، اصغر کردنش با من

آسمانِ عشق

این زخمِ روضه یِ تو که سر باز می کند
از کارمان گِـرِه چـقَـدَر باز می کند

یاأیُّـهاَالعـزیز تصَـدَّق علیَ الفقـیر
سردارِ دین نظَر سوی سرباز می کند

همسرم

پاى حرف عاشقى حرف جگر را هم بزن
شور عشقى زد به سر جام خطر را هم بزن

این طریقى که برآنم جاى خیراندیش نیست
پا گذارى چون در این ره قید سر را هم بزن

عالم بسوزد در غم آن

قربان آقایی که بی منت عطا دارد
در روستا اندازه دنیا گدا دارد

دستی که آوردیم سویش پرشد و برگشت
یک دست هم در محضر خوبان صدا دارد

ای کریمه

 

نه که تنها محضرت سائل فراوان آمده
تاجری دلخسته هم از سبزه میدان آمده
دسته ای از سینه زن های اصیل اردبیل
چارپایه خوانی از بازار تهران آمده

سقای حسین

هرکس که دلش خواست ببیند عظمت را
باید برود تا که ببیند حرمت را

الحق که خدای ادبت, ام بنین است
حق خیر دهد والده محترمت را

قاسم ابن حسن ابن علی ام

 

می کِشی آه و دلِ شاه ِ وفا می لرزد
تو اگر حکم کنی عرشِ خدا می لرزد

دستخـطِّ پدرم بر رویِ چشمت بگذار
این یتیمِ حـَرَمَت را به خدایت بسپار

اینجا دیار گریه کن ها از قدیم است

اینجا دیار گریه کن ها از قدیم است

دولت سرای حضرت عبدالعظیم است

صاحب لوای این حرم شاهی کریم است

تنها پناه بی پناهان این حریم است

گریه میان روضه ات اوج سعادت است

مهر کسی شبیه تو بر ما شدید نیست

بُرده است نوکری که ز تو ناامید نیست

در فتح باب رحمت حق دست سائلان

غیر از محبت به کریمان کلید نیست

دکمه بازگشت به بالا