مرثیه عاشورا

فرش خون

زخم بر زخم نشست و بدنت را پر کرد
فرش خون پهن شد و حجم تنت را پر کرد
نیزه پیچید به اعماق تنت از پهلو
یاد مادر همه ی پیرهنت را پر کرد

لحظه‌های آخر

بیا که گریه کنم لحظه‌های آخر را

بخوان ز چشم ترم حال و روز خواهر را

دلم قرار ندارد بیا که تا دم صبح

بنالم از سر شب روضه‌های مادر را

دکمه بازگشت به بالا