مظاهر کثیری نژاد

روضه ی ارباب

عود تا عود است باید در پی مجمر بیفتد
رزق ما باید به دست ساقی کوثر بیفتد

نفس سرکش را به بند معرفت باید ببندی
جنگ باید در ید مردان جنگاور بیفتد

عود تا عود

عود تا عود است باید در پی مجمر بیفتد

رزق ما باید به دست ساقی کوثر بیفتد

نفس سرکش را به بند معرفت باید ببندی

جنگ باید در ید مردان جنگاور بیفتد

جانم حسین(ع)

همین که در محرم تو روضه خوانده می‌شود
دل همه به کربلای تو کشانده می‌شود

فقط به مجلس حسین می‌شود به چشم دید
که پادشاه پهلوی گدا نشانده می‌شود

آه

درد تو نیست به جز معجزه درمانش،آه!
عمرتو نیست به جز تلخی پایانش،آه!

ترس زینب همه از غصه ی فردای تو بود
و از آرامشِ قبل از شبِ توفانش ،آه!

فاطمه رفته از این خانه

شب دراز است , تو گویی که فقط شب مانده
فاطمه رفته از این خانه و زینب مانده

گفته بودی که خدا جام بلا می دهدش
هر کسی را که در این بزم مقرب مانده

شعر ولادت امیرالمومنین (ع)

تو آمدی ستایش بت بی اثر شود
با نام تو زمین و زمان شعله ور شود
رویای مکیان همه زیر و زبر شود
حق است در مدیحت تو مکه کر شود

مرثیه فاطمیه

 شب دراز است , تو گویی که فقط شب مانده
فاطمه رفته از این خانه و زینب مانده

گفته بودی که خدا جام بلا می دهدش
هر کسی را که در این بزم مقرّب مانده

روضه فاطمیه

درد تو نیست به جز معجزه درمانش,آه!
عمرتو نیست به جز تلخی پایانش,آه!

ترس زینب همه از غصه ی فردای تو بود
و از آرامشِ قبل از شبِ توفانش ,آه!

غزل فاطمیه

چه قدر,شیشه ی عمر تو زود می شکند؟
کبوتری که پرش شد کبود می شکند

سقوط اگر چه سرآغاز پرشکستن هاست
پرِ پرنده ی تو در صعود می شکند

شعر روضه کوچه

مانده حسن چشمان خواهر را بگیرد
یا آن طرف دست برادر را بگیرد

آشفته بازاری ست,گویا هیچ کس نیست
قدری جلوی بانی شر را بگیرد

سرِتو را هدف دشنه ی سنان کردند

سرِتو را هدف دشنه ی سنان کردند
پس از تو خیمه ی اهلِ تو را نشان کردند
زبان سرخ “دل” سبز می دهد برباد!
دلِ مرا هدف خنجر زبان کردند

قدم به راه بیابان نزن, به کوفه نیا

قدم به راه بیابان نزن, به کوفه نیا
بیا به کوفه ولی بی کفن به کوفه نیا

من از خیانت این شهر کوهِ تجربه ام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا

دکمه بازگشت به بالا