مناجات با خدا

عزیزم حسین

گنهکارا مپنداری برای من ضرر داری
خب عِصیان کن اگر از لحظه ی بعدت خبر داری

زمانی مرگ می آید که غافل بوده ای از آن
چرا وقت خطا کردن تو اینگونه جگر داری

هی قول

بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابر بارانی ببارم

قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم

وَاسْمَعْ دعایی

وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده

اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده

از گنه خسته

من مناجات و نوای سحری می خواهم
از گنه خسته و حال دگری می خواهم
دست من خالی اگر چه , تو کریمی اما
از تو لطف و کرم بیشتری می خواهم

شعر مناجات با خدا

توبه کردم از خطا , توهین به استغفار شد
بارها گفتم غلط کردم ولی تکرار شد

بار اول میزدی شاید به خود می آمدم
چشم پوشی کردی و وضعم خجالت بار شد

شعر مناجات با خدا

َخجالت زده ام لطفِ تو آبم کرده ست
ای که بخشندگی ات سخت عذابم کرده ست

باید اقرار کنم وقتِ خطاهام فقط
عیب پوشیت به انجام مجابم کرده ست

شعر مناجات با خدا

به این طریق خدایی کسی کجا بکند

که ما خطا بنماییم او عطا بکند

نه بندگی نه رفاقت نه عاشقی کردیم

برای کار نکرده چه لطف ها بکند

شعر مناجات با خدا-روضه حضرت علی اکبر (ع)

ما را به گل پرپر ارباب ببخش
ما را به علی اکبر ارباب ببخش

ما را به همان لحظه که می خندیدند
بر هق هق و چشم ترِ ارباب ببخش

شعر مناجات با خدا

در سحر چشم که گریان بشود خوب تر است
سائلت پاره گریبان بشود خوب تر است

گرچه موسی ست مناجاتی طور تو ولی
گر خدا همدم چوپان بشود خوب تر است

شعر مناجات با خدا

با غلام رو سیاه, ای یار خوبی می کنی
با نمک نشناس ها هر بار خوبی می کنی
با بدی و بی وفایی ها تو می سازی فقط
این بدی را می کنی انکار, خوبی می کنی

شعر مناجات با خدا

آورده ای دوباره بدهکارمان کنی
فکری به حال غم زده و زارمان کنی

اینجور که دوباره به ما راه می دهی
اصلا بعید نیست طلبکارمان کنی

شعر مناجات با خدا

با نامه ای سیاه و وجودی پر از گناه
بر درگه خدای خود آورده ام پناه

خالی تر از همیشه و عاصی تر از همه
رو کرده ام به سوی تو, هرچند روسیاه

دکمه بازگشت به بالا