پیمان طالبی

صاحب نظر

به پای دل به ایوان نجف رفتی، به سر برگرد
به گنبد خیره شو از مرقدش صاحب نظر برگرد

نگاه واپسین سایلان لطفی دگر دارد
دم برگشتن از فیض زیارت یک نظر برگرد

حسنى ام

بنبی عربىٍ و رسولٍ مدنى
لذتى نيست گواراتر از اين سينه زنى

خواستم گريه كنم چون زن كودك مرده
آمد از حنجره ام صوت گلوگير زنى

دزدیدند

نه تنها از سر نی ها سرش را نیز دزدیدند
که حتی پاره های پیکرش را نیز دزدیدند
گمان کردی قناعت می کنند این قوم بر خلخال؟
حریصان از حسین انگشترش را نیز دزدیدند

عریان

نه تنها از سر نی ها سرش را نیز دزدیدند
که حتی پاره های پیکرش را نیز دزدیدند

گمان کردی قناعت می کنند این قوم بر خلخال؟
حریصان از حسین انگشترش را نیز دزدیدند

وداع

بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را 

حسین راهى میدان نمود اکبر خود را 

وداع کرد ولى هشت مرتبه که نفهمیم 

چگونه آمد و آرام کرد خواهر خود را 

روضه شیرخواره

بارالها! حسین از آن عشقی

که ز تو منفک است, میترسد

قبر اما عجیب تاریک است

پسرم کوچک است, می ترسد!

تو را در سینه هاى بى نیاز از هر دوا دیدم

همین دیشب تو را بر منبر بزم عزا دیدم

تو رادر هر تباکى دیده ام با چشم هاى خود

تو را حتى میان اشک از روى ریا دیدم

چاره ساز

زهر آبت کرده آن قدری که پیدا نیستی
نه! تو فرزند من؛ آن زیبای رعنا نیستی

نیل اشکم را به دست چاره سازت خشک کن
ای مسیحاروی من! کمتر ز موسی نیستی

رضاجان

خدا می‌خواست لطفت تا قیامت بی کران باشد
به دنیا آمدی تا شیعه با تو در امان باشد

کنار تو بعید است اینکه روزی زائرانت را
خدا ناکرده, محشر اعتنایی به جنان باشد

حدیث دین خدا

امام مسلکش از مردم زمانه جداست
امام مظهر احقاق حق دین خداست

امام گرچه خودش بنده خداوند است
درست مثل خداوند, بی همانند است

مزار پدر

هرچه کردند به امید ثوابش کردند
جگر شیعه بسوزد که کبابش کردند

کاغذی بود غم شیعه, مسما به فدک
شرحش آنقدر گران بود, کتابش کردند

کربلا میبرى ام یا نه؟ بگو!

چه کمالى, چه جمالى, چه جلالى دارند!
سینه چاکان تو دیگر چه ملالى دارند؟!

غیر شاهنشهى تو که به دل ها برپاست
همه حکام جهان روز زوالى دارند

دکمه بازگشت به بالا