شعر ولادت حضرت معصومه (س)

کریمه اهل بیت

آفتاب قم همیشه جور دیگر بوده است
از زمین تا آسمان خیر سراسر بوده است

لذتی دارد نگاه آسمان شام او
هر ستاره در خطوط دب اکبر بوده است

اُخت الرّضا

تو مجموعه‌ی لطف‌ و جود و عطایی
تو یک چشمه از جوشش هَل اَتایی
تو دریاچه نه ؛ بَحر بی انتهایی
چه‌گویم‌که‌هستی؟چه‌گویم‌چه‌هایی؟
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی

عالمه ی روزگار

زاهده ی باوقار..عالمه ی روزگار
معدن حجب وحیا،بانوی والاتبار
میوه قلب بتول، سیبِ درخت انار
ای حرم تو به قم، قبله هشت و چهار

بانوی عالم

طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد
مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد
در گلشن دین باز گل یاس در آمد
بانوی قم آمد ، غم عالم به سر آمد

حریم نور

در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد
سزاوارست نام هر خیابانش “ارم” باشد

رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را
بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد

منم گدای معصومه

اینهمه بیشتر اضافه شدن
زدن بال و پر اضافه شدن
حال خوبیست بین این زوار
با دو چشمان تر اضافه شدن

عصمت الله

شب ميلاد تو در قم شب ميلاد زهرا شد
مدينه بوده اي اما قم از عطر تو احيا شد

شدي زهرا شدي زينب شدي جان در تن بابا
زمان شد تحت فرمانت زمين از جاي خود پا شد

عرضِ ارادت

دوباره آمده ام شعرِ تــازه می خواهم
برایِ عرضِ ارادت اجــازه می خواهم

سکـوتِ شب زده ام را مـرور کن بانـو
بیا و بیــتِ مـرا بیــتِ نــــور کن بانــو

دخت موسی ابن جعفر(س)

آن کسانی که باورم دارند
سائل اما زر و دِرَم دارند
دوستان فقیر من، غنی اند
دیده بر صاحب کرم دارند

یا حضرت معصومه (س)

ماه ذی القعده و دلم امشب
میلِ پرواز تا خدا دارد
می روم سمت مقصدی روشن
از مسیری که نور می بارد

اخت الرضا(ع)

خانه‌ای که سایه‌اش موسی‌ابن جعفر می‌شود
خوشبحال آنکه در این خانه دختر می‌شود

از زیارت نامه‌ات پیداست بیش از آن ، رضا
از مقاماتت بگوید خلق کافر می‌شود

کریمه اهل بیت

دلم می خواست حدِّ فاصِلَ اش را کم کند با قم
کشیدم شاهراهی از دل سجّاده ام تا قم

چه وقتی بی اراده چشم من باریده الّا شب؟!
چه جایی بی اراده چشم من باریده الّا قم!؟

دکمه بازگشت به بالا