شعر ولادت حضرت زينب (س)

جانم زینب(س)

با چه توان می‌توان وصف تو گفتن
آی که ناممکن است گفتن از این زن
عاجز و گُنگ‌اند و لال و ابکم و الکن
موقع وصفت همیشه دوست و دشمن

یا زینب(س)

کار اشک است اگر از مژه ها افتادن
کار عشق است به پای تو زپا افتادن

دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت
پس مهم است همین حرف…کجا افتادن

امیری حسینٌ و نعم الامیر

گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای

بی بی جانم

اشکیم و می چکیم به پای شما فقط
تقدیم می شویم برای شما فقط
قلب تمام ما شده جای شما فقط
اصل است تا همیشه رضای شما فقط

عمه ی سادات

قمری باز رسید و به دلم نور افتاد
ناخودآگاه مسیرم به رهِ طور افتاد
بیخبر بودم از آن حال و دلم شور افتاد
قافیه بر ورقم جفت شد و جور افتاد

حضرت عشق

قلم به دست شدم بعد مدتی بانو
بگويم از تو و از شان شوكتى بانو

قلم بدست شدم تا فضائلت گويم
بگويم از تو كه درياى رحمتى بانو

آئینه دار فاطمه

شب اگر مثل امشب است خوش است
اگر از می لبالب است خوش است
هر کسی که به زیر چرخ کبود
آستان بوس زینب است خوش است

یا زینب(س)

گریه‌ی عشاق برای هم است
سینه‌شان تنگِ صدای هم است

آنچه دلِ ایل مرا می‌بَرَد
گیسویِ در باد رهایِ هم است

بی بی جان

شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شان نزول انما زینب است

یا بنت الحیدر

بطن یاسین و مومنون امد
قلب قران به تاب و تب افتاد
رب الارباب را در او دیدند
پرده از جلوه های رب افتاد

عقیله بنی هاشم

وقتش شده باید شبِ غم را رها کرد
تا میکده رفت و بساطی دست و پا کرد
بهتر از امشب هم مگر تقویم دارد؟
ساقی بده پیمانه ای تا عقده وا کرد

عقیله العرب

همیشه زنده از آن است نامِ عاشورا
همیشه هست کنارِ امام عاشورا

شهید عصر دهم زنده ماند با زینب
قیام اوست ترازِ قیام عاشورا

دکمه بازگشت به بالا