شعر ولادت اهل بيت (ع)

حضرت باران

نان میخوریم ما به حساب کریم ها
سائل شدیم ز عهد و زمان قدیم ها

ایل و تبارتان همگی مونس من اند
همدم گرفته ام ز تبار ندیم ها

مهربان عالم

آقای کریم خیر مقدم

جنات و نعیم خیر مقدم

دریای کرم به جوشش افتاد

دریای عظیم خیر مقدم

حسن جانِ علی

جذبه و جاذبه و جلوه‌ی اعظم حسن است

علی و عالی و علامه و اعلم حسن است

به خداوند بهشتش حسن آباد خداست

شرف‌الشمس خداوندِ دو عالم حسن است

سر مطلع

ما اهلِ می و اهلِ شرابیم
پیمانه بیارید خرابیم
ما در طلبِ باده ی نابیم
دنبالِ می ابوترابیم

حسن جانم

ز شرمساری از تو چشمه گِل شده است، رود هم
کَرَم چقدر نزد تو خجل شده است، جود هم
عدم چه ذوق می‌کند ز بودنت، وجود هم
قیام بوسه می‌زند به سجده‌ات، قعود هم

آقای جوانان بهشت

ماه رمضان آمده با ماهِ تمامش
میلاد حسن آمده گوئید سلامش
او کیست که هرلحظه در این شام بهاری
گل می شکفد از لب زرین کلامش

معنیِ جود و احسان

قلم میزنم در ثنایت حسن
به امید لطف و عطایت حسن

چه فخری بِه از این که از کودکی
غلامی نمودم برایت حسن

یا حسن ابن علی

خاکی شده ست بال و پرِ یاکریـــم ها
چون بوده اند زائرِ صحـــنِ کریـــم ها

مولایِ بی حرم حَسن و بی کفن حسین
فرقــی نمی کند غـــمِ این یاکریـــم ها

کریم اهل بیت

رمضان سفره احسان خودش را انداخت
سفره را با قدم یوسف زهرا انداخت

تازه از نیمه ماه است سرآغاز کرم
پس حسن سفره اکرام به هر جا انداخت

یا بنت الحسین

خدا را شکر که در سینه ام شوری دگر آمد
ز سمت خانه خورشیدها نوری دگر آمد
بگو موسی ببیند جلوه طوری دگر آمد
دهید این مژده را امشب به هر حوری ، دگر آمد

جانم رقیه

یک جلوه کرد نور منور درست شد
نورش تلالو کرد ، که گوهر درست شد
از گرد و خاک مقدم او زر درست شد
بهر ثناش این همه منبر درست شد

آیه‌ی موعود سلام

می‌نویسیم که دلدار بخواند ما را
کاشکی نامه‌رسانی برساند ما را

چه بگوییم که اعدام صدا آزاد است
می‌نویسیم، قلم منتقم فریاد است

دکمه بازگشت به بالا