شعر ولادت اهل بيت (ع)

وصف مادر

شاعرم؛ مثل همیشه، با قلم، در می زنم
در بهشتم؛ چون قلم، در وصف مادر می زنم

هر شب قدرم، پُر از تقدیر صبحی روشن است
تا دم از آن نامِ با قرآن برابر می زنم

جانِ على

وقتى كه خدا ميل تماشاى تو دارد
يعنى كه نشان از يد طولاى تو دارد

بايد بنويسند به هر نقش و نگارى
جبريل در افلاك تمناى تو دارد

غرق نوری

شهر لبریز از طراوت شد
تا که عطر تو بر مشام رسید
و خدا گفت چشمتان روشن
مادر یازده امام رسید

تمام عشق

تمام عشق خطی از کتاب فاطمه است
و نور ذره ای از آفتاب فاطمه است!

به استناد بیانات سیزده معصوم
بهشت هشت درش جمله باب فاطمه است

مادر

قدم هر جا گذاري خاك آن زر ميشود قطعأ
غلام حقله گوش تو ابوذر ميشود قطعأ

من از ام ابيها بودنت فهميده ام زهرا
كسي كه دخترش باشي پيمبر ميشود قطعأ

خیرالعمل

از فاطمه گفتن همان خیرالعمل بود
میلاد او امروز نه، روز ازل بود

نور است او، در لازمان و لامکان است
هرجا که می‌بینیم هست و بی‌نشان است

اهل کسایِ فاطمه

استجابت زیر دستِ دستهای فاطمست
بهترین کرسی عرش الله جای فاطمست
«لافتی الا علی» حمد و ثنای فاطمست
چونکه حیدر هم خودش اهل کسای فاطمست

ام ابیها

باران شروع شد، همه جا را صدا گرفت
پس کوچه های قلب محمد صفا گرفت
نوری وزید در وسط کوچه های شهر
عطری شبیه سیب بهشت خدا گرفت

شبِ میلاد

در زمین آسمان نمی‌گنجد
قدرِ او در بیان نمی‌گنجد

شبِ میلاد حضرتِ زهرا
ذوقِ ما در لسان نمی‌گنجد

فاطمه یافاطمه

چله نشین صدفم، دُر شدم
از نفحات نبوی پر شدم
بنده ی دل تا که شدم، حُر شدم

روی لبم نشسته این زمزمه
فاطمه یافاطمه یافاطمه

عشق

مهجه قلب عقل کل آمده
سایه به قامت رسل آمده

عشق دگر نشسته اینجا به گِل
دور سرش فرشته آورده دل

کوثرِ عشق

نامِ زهرا که کوثرِ عشق است
همسرِ او دلاورِ عشق است
مجتبی از سلاله ی باران
به حسینش که آخرِ عشق است

دکمه بازگشت به بالا