اشعار ویژه (پیشنهادی)

امتحان

تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه

ما را به ماه ات میهمان کن، امتحان نه

با هرچه میخواهی بزن اما عزیزم

با دوریِّ از روضه و گریه کنان نه

روزگار

مانند مویت شد پریشان روزگارم

نامت دلیلِ گریه ی بی اختیارم

مثل جوان از دست داده، وقتِ گریه

تا هفت خانه میرود داد و هوارم

آمدم اي شاه

ما همه هیچیم و دنیا هیچ ، اما او که هست
ما همه لائیم اما مدِّ الاهو که هست
نیستیم اما چه غم “یا ضامن آهو “که هست

اهل هو اهل خدا اهل رضا وقتی شدیم
عین و شین و قاف عشقیم عین خوشبختی شدیم

حريم نور

از آن زمان که طرح دلم را خدا کشید
آن را مکان سلطنت عشق آفرید
دل را به نام  رعیت عشق اتنخاب کرد
بر تاج و تخت ملک خودش شاه  برگزید

سائل نواز

ازبس محبت را به ما تکرار کردی
دل کندن از این عشق را دشوار کردی
هربار پشت پنجره فولاد رفتیم
مارا شفا دادی ولی بیمار کردی

معتكف در حرم

دل ما غرق غم توست اباعبدالله
معتکف در حرم توست اباعبدالله

این که از کودکی عاشق و دلداده شدم
همه اش از کرم توست ابا عبدالله

در هواي تو

اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم
اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم

من از “اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت دانستم
به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم

بزم روضه

از كودكي برده مرا بابا به روضه
ميگفت دل خوش كن از اين دنيا به روضه

خير دو دنيا را ببيند مادر من
بوده هميشه مادرم بي تاب روضه

خون دل

تب گرفته تمام جسم مرا
همه جا را سیاه میبینم
کاش زهرا عیادتم بکند
او بیاید برای تسکینم

بستر شهادت

چرا امشب به بستر جان نداری
ندارم هیچ باور… جان نداری
سَرَت برشانه‌ات می‌اُفتد ای وای
بمیرم مثلِ مادر جان نداری

يا غفار الذنوب

دلبر دلش گرفته دلدار گريه كرده
عاشق هميشه وقت ديدار گريه كرده

به آشتى بنده ، مشتاق تر خدا بود
از توبه گنهكار ، غفار گريه كرده

شب تار

به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد
نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای
چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد

دکمه بازگشت به بالا