شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات امام زمان (عج)شعر مناجات با خدا

بهار بندگی ام

بهار بندگی ام را خودم خزان کردم
گناه کردم و از کرده ام زیان کردم

چقدر دل, سرِ آمال خویش آزردم
چه کارها که برای دو لقمه نان کردم

رضای صاحب خود را نکرده ام منظور
نگاه بر سخن و حرف این و آن کردم

به جای خیر فقط دردسر شدم عمری
همیشه خون به دل صاحب الزمان کردم

مرا گرفت به آغوش و زیر و رویم کرد
همین که وضع بدم را کمی بیان کردم

هزار بار زمین خوردم و خدا را شکر
هزار بار توسل بر آسمان کردم

مرا همیشه دعا کرد و مهربان تر بود…
از آن چه در همه ی زندگی گمان کردم

همین که فاطمه گفتم مرا خرید آقا
قسم به فاطمه صد بار امتحان کردم

دم غروب غریبانه گریه و زاری
برای غربت آن قبر بی نشان کردم

پرش شکسته پرستو و در قنوتش خواند:
هوای پر زدن از بین آشیان کردم

برای آن که نبیند علی چه شد دستم
سه ماه بازوی خود را از او نهان کردم

محمد جواد شیرازی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا