شعر وفات حضرت خديجه (س)

تکیه گاهم

تکیه گاهم

تکیه گاهم بوده ای، ای تکیه بازوی من
ثروت و سرمایه ات شد مایه نیروی من

با تو من بار رسالت را به دوشم میکشم
ای خدیجه پس تو هستی قوت زانوی من

گفت “از سوی خدا بر تو سلام آورده است”
جبرئیل از آسمان هر وقت آمد سوی من

در مصیبت های من سنگ صبورم بوده ای
با چه صبری مینشستی پای گفت و گوی من

سنگ و خاکستر به رویم ریختند از بام ها
پاک کردی خاک ها را از روی گیسوی من

گرچه در شعب ابی طالب شرایط سخت بود
اَخم هم حتی نکردی همسر خوش روی من

رفتی و دسته گلت، زهرا کنارم مانده است
عطر تو در خانه مانده، ای گل خوشبوی من

قحطی آب است در شعب ابی طالب ولی
غم مخور با اشک غسلت میدهم بانوی من

همسر و همسنگر و همراه احمد بعد تو
پر نخواهد کرد جایت را کسی پهلوی من

رفتی و بعد از تو دشمن حرمت ما را شکست
خوب شد رفتی ندیدی پهلوی زهرا شکست

 آرش براری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا