شعر شهادت حضرت ام البنين (س)

جانم ام البنین

گر چه با زهرای مرضیه برابر نیستی
یا به شان و مرتبت همسنگ کوثر نیستی

در میان خانه ی عرشیِ زهرا و علی
جایگاه مادری داری و کمتر نیستی

مادری کردی برای زینبین و هم حسین
عفو کن روزی اگر گفتم که مادر نیستی

چون به قربانگاه کاری شد به گلهای تو تیغ
بی پسر ماندی و فهمیدم که هاجر نیستی

خوب شد چشم عزیزت را ندیدی خورد تیر
خوب شد شاهد به جنگ تیغ و حنجر نیستی

خوب شد لب را ، تلظی را ، ندیدی کربلا
لااقل شرمنده از لبهای اصغر نیستی

خوب شد جا ماندی و ماندی مدینه در فراق
خوب شد در پیش چشم هیز لشکر نیستی

فاطمه ، سر ، تیغ ، حنجر ، سنگ ، پیکر ، آب ، آه
خوب شد اینجا کنار جسم بی سر نیستی

داریوش جعفری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا