اشعار ویژه (پیشنهادی)شعر اربعین

سلیمان بی خاتم

از اول گل هر سخن بود زینب
کسای روی پنج‌تن بود زینب
چنان مادرش ممتحن بود زینب
بدون تبر بت شکن بود زینب

قمر بود زینب !گهر بود زینب
و‌ممتاز از هر نظر بود زینب

کسی مثل این آیه عصمت ندارد
کم‌آورده باشد؟حقیقت ندارد
به جز با حسین عشق خلوت ندارد
به‌جز کربلا میل و رغبت ندارد

خوش است اینچنین‌ سر کند تا قیامت
برادر برادر کند تا قیامت

گهر از دو چشمش چکیده چکیده
به اینجا رسیده خمیده خمیده
چه درد بدی از کشیده! کشیده!
صدایش‌ می آید بریده بریده

سلام ای سلیمان بی خاتم‌ من
بغل کن‌ مرا باز هم‌ محرم من

به گودال افتادی و مادر آمد
کنار تو بی روسری خواهر آمد
همینکه تورا بوسه زد لشگر آمد
لباس تو با زحمت از تن درآمد

نبرّید خنجر!به خونت وضو کرد
دلم زیر و رو شد تو را پشت و رو کرد

صدا میزدم که حرم رفت غارت
حرم رفت غارت, سرم رفت غارت
خدایا کمک معجرم رفت غارت
به گوشم زد و زیورم رفت غارت

مرا خولی بی حیا آنچنان زد
که از گوشهایم فقط خون میامد

کشیدند ما را به میدان کوفه
گذر کردم از راه بندان کوفه
مرا دوره کردند مردان کوفه
عجب غربتی داشت زندان کوفه

به تفسیر قرآن من اجر دادند
چقدر آشناها مرا زجر دادند

مرا کوچه‌کوچه مرا خانه خانه
مرا با بهانه مرا بی بهانه
بزور لگد ,سیلی و تازیانه
کشیدند بین گذر وحشیانه

رباب تورا با‌کتک‌ میکشیدند
به ویرانه ما سرک‌ میکشیدند…..

حسین قربانچه
سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا