شعر ولادت امام باقر (ع)شعر ولادت اهل بيت (ع)

عزیز دل

باید شروع کنیم به نام خدای علم
چون میرسد به گوش دوعالم صدای علم

غیر از یقین به ظن کسی اعتماد نیست
ظن و گمان و حدس تمامش فدای علم

باید تمام هستیه خود را فدا کنیم
مثل شهید اول و ثانی برای علم

باید نشست پشت در صاحبان فضل
تا طی شود جوانی عالّم به پای علم

ما جاهلیم چشم طلب سوی دست توست
تا ذره ای دهید به ما هم دوای علم

برغیر اهل بیت به خدا رو نمیزنیم
تنها علیست معنی این انمای علم

(آمد شکافنده ی آیات محکمه
آمد نتیجه و همه هستیه فاطمه)

باید همه به پشت سرت اقتدا کنند
باید به نام تو همه عالم دعا کنند

باید برای تو در آغوش عرش حق
گنبد بنا کنند و ضریحی بنا کنند

علامه های شهر همه نوکر درت
باید گدایی در تو ماسوا کنند

آنان که دست به دامن غیر از شما زدند
باید تمام هستیه خود را قضا کنند

گر پله های منبر هرکس به شان اوست
باید به عرش منبر علمت به پا کنند

هرچند خاکی است مزار شما ولی
باید ملائکه به مزارت صفا کنند

یوسف تویی و خلق حسودان بی خرد
باید تو را از عالم هستی جدا کنند

(از یک طرف عزیز دل و نجل مجتبی
از یک طرف عزیز دل شاه کربلا)

شد ذکر عاشقان جهان باقر العلوم
دارد به لب زمین و زمان باقرالعلوم

قرآن تمام مدح شما خانواده است
من کیستم کنم بیان باقرالعلوم

شد حرز بر روی لبه علامه های شهر
هنگام مشکلات ایان باقر العلوم

افسانه است قصه ی آرش و غیرهم
بر دست خود بگیر کمان باقرالعلوم

تسبیح به دست شده زلیخا به نام تو
گشتند عجوزه ها جوان باقرالعلوم

تنها به زیر پرچم تو سینه میزنیم
ذکرت شده است ورد زبان باقر العلوم

(بر غیر دربتان برم عین کافری است
کار تمام خلق به درب تو چاکری است)

نوری رسیده اعلم خلق است باقر است
او باقر است عالم هر سر و ظاهر است

جابر بود سفیر پیام سلام وحی
او اعتبار این همه سال عمر جابر است

هرکس کنار درس تو درسی به پا کند
حقا حقیقتا به خداوند کافر است

هر کس که جرعه آب دهد دست شیعه ات
والله او به دین خداوند ناصر است

مرجع شدن به فهم عمیق کلام توست
هر کس که نیست پشت سر تو مقصر است

از راه دور دوباره صدا میکنم تو را
قلبم دوباره در حرم عرش زائر است

(آمد تمام شیرینیه ماه بندگی
آمد عزیز قلب حسین روح زندگی)

هر تیر میزنی نشسته است بر هدف
یوسف نشسته پشت در تو میان صف

مثل علی بگو ((سالونی)) که ارثیه است
این ارثیه است از طرف شاه لو کشف

باید برای قبر توصحنی بنا شود
بانام حیدر و به نام شه نجف

دُرّی شییه تو به عالم نبود و نیست
دُرّی که دور تو شده زهرا چنان صدف

شیرینی تمامی عمر نام باقر است
عمر بدون نام شما میشود تلف

نوکر شدن به پای شما پادشاهی است
دارد به عالمین گدایی تو شرف

(عیسی به یک‌نگاه شما زنده میشود
جبرئیل هم کنار شما بنده میشود)
 محسن عزیزی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا