شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

فراق

فراق

گذشت عمر و نشد جز فراق قسمتِ من
خزان رسید و به سر شد بهارِ حسرتِ من

سپرده ام به صَبا سویت آوَرَد خبرم
دمِ سحر که گذشت از کنارِ تربتِ من

متاعِ مور کجا و سرای سلطانی!
نگاهِ توست که بالا کشانده قیمتِ من

صدای سوختن از هر طرف به گوش آید
زِ بس که شعله ور است این درونِ خلوتِ من

مقامِ بوسه ی من شُد طنابِ خیمه ی دوست
همین بس است به دنیا برای عزّتِ من

صفِ زیارتِ رویت چه قدر طولانی ست
نمی شود به گَمانم, وصال, نوبتِ من…

 رضا رسول زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا