شعر مصائب اسارت شام

ملأ عام

ملأ عام

بوی شراب از نفس شام می رسید
از هر طرف به قافله دشنام می رسید
سر ها به روی نیزه و ساعات می گذشت
بر اهل بیت ماتم ایام می رسید


مزد کلام قاریِ قرانِ فاطمه
تکبیر سنگ ها ز لب بام می رسید
دف ها غریو شادی شان شهر را گرفت
رقاص مست بود که با جام می رسید
سر به سر لباس یتیمان گذاشتند
تحقیرِ خنده بر سر ایتام می رسید
زینب دو دست بسته برایش نقاب شد
با این عذاب در ملأ عام می رسید
زینب اگر نبود در ان کفر شهرِ شام
دنیا فقط به نامی از اسلام می رسید

حسن کردی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا