شعر مدح امام حسين (ع)

چشم خشکیده

نوکرت را برده ای بالا،که آقایش کنی
در میان گریه کن های خودت،جایش کنی

پشت در..سایل ز دستانت گرفت و بال زد
جای دارد بر گدایت باز معنایش کنی

عالمی دارند در«شبهای جمعه»اهل دل
آمده عبدت که این دل را مهیایش کنی

«چشم خشکیده»«سری پایین»«پشیمان ازگناه»
آمده «جامانده ای»تااینکه دریایش کنی

گم شدم در خویش،بر ارباب قطعا واجب است
پس سزاواراست این بد را تو پیدایش کنی

نامه ی اعمال من،شدلکه ننگ شما
راه دارد«بی کفن آ قا»که امضایش کنی

من زمین خوردم،دو دستم را بگیری بهتر است
این ز پا افتاده را ایکاش احیایش کنی

مدتی از گفتن ذکر شریفت غافلم
نام خود کاش می‌شد نقل لبهایش کنی

 محسن راحت حق

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا