شعر شهادت حضرت زهرا (س)

الوداع علي

مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم
از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم

از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام

مشکل شده است حل شدن مشکلات من
باید که چاره کرد به عجل وفات من

از حال و روز تب زده ام تاب رفته است
از چشمهای خسته من خواب رفته است

سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من
پایین نرفته آب خوشی از گلوی من

سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام
از همسر غریب خودم رو گرفته ام

سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط
روزی هزار مرتبه جان باختم فقط

سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم
خود را کشان کشان سر سجاده می برم

خود را برای پر زدن آماده کرده ام
جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام

میخواهم از حبيب خداحافظي كنم
از حيدر غريب خداحافظي كنم

خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي
آماده سفر شده ام الوداع علي

نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي
نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی

نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود
در خانه تو زندگی من چه خوب بود

نه سال در کنار تو من غم نداشتم
چیزی میان زندگی ام کم نداشتم

نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام
خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام

من را ببخش می روم و میگذارمت
ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت

من خویش را روانه سوی قبر میکنم
اما براى تو طلب صبر ميكنم

شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت

امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن
بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن

با دیدن کبودی رویم صبور باش
دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش

با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش
با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش

مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا
اصلا به جای غسل تیمم بده مرا

بالی که سوخته است وبال تو میشود
اندوه فاطمه همه مال تو میشود

من را ببخش زحمت تابوت می کشی
خود را کنار من روی زانوت می کشی

آهسته بر جنازه زهرا نماز کن
وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن

آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن
با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن

بالا سر جنازه ام از کربلا بگو
از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو

آتش بزن به روضه خود عالمین را
از جای من ببوس گلوی حسین را

 محمد جواد پرچمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا