شعر شهادت حضرت رقيه (س)

جای سلسله

سلام کرد و نشان داد جای سلسله را
چه بی مقدمه آغاز می کند گله را

نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را

نگاش چونکه به رگ های نامرتب خورد
نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را

ز استلام لب و خیزران شکایت داشت
از اینکه چوب، رعایت نکرد فاصله را

کشید زجر، هم از دست زجر هم پایش
شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را

سبب چه بود که هنگامه ورود به شام
نمی شنید صدای بلند هلهله را

و در ازای دو تا بوسه داد جانش را
ندیده چشم کسی اینچنین معامله را

محمدعلي بياباني

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا