شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

خیر الانام آل حیدر

بین سپاه شب زده ذکر سحر افتاد
کم‌کم‌ رکاب از عشق خالی شد گوهر افتاد

مویی که زینب شانه میزد سخت خاکی شد
خیر الانام آل حیدر دست شر افتاد

اول پدر بر روی مرکب بی تعادل شد
بعدش کنار خیمه ی دشمن پسر افتاد

شاید پدر در بین لشگر کوچه می دیده
انگار کن بر روی زهرا باز در افتاد

بین عبا جسم علی چون بید می لرزید
وقتی به قد حضرت زینب نظر افتاد

از درد غیرت روی نی بر خویش می پیچید
در راه شام و کوفه هم صد بار سر افتاد

حسین واعظی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا