شعر شهادت امام صادق (ع)

رئیس مذهب ما

رئیس مذهب ما

میان سینه اَش وقتی خدا نور یقین انداخت
علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت

رئیس مذهب ما را به زور از خانه می بردند
نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت

کسی که آیه یِ قرآنِ بی معصوم از بَر بود
عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت

مگر نور امامت را ندید از چشم های او
چرا از روی بغض عمامه اش را بر زمین انداخت؟؟

کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد
عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت

درآن وقتی که شدمسموم زهر کین به زعم من
خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت

برای داغ جان سوزش که قاصر هستم از وصفش
خدا حُزنی عجیبی درقلوب مومنین انداخت

علی اصغر یزدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا