شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

زخمِ سَرَت

زخمِ سَرَت

در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است
بیشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است

لَخته‌خون بسته ببین چادرِ مادر امشب
قامتت سرخ شده , قامتِ من تا شده است

قاتل از شیرِ تو نوشیده به من میخندد
یعنی ای کوفه نشین نوبتِ بابا شده است

باز یک گوشه حسن گرم زبان میگیرد
باز این خانه پُر از روضه‌یِ زهرا شده است

دیدم آن روز در آن کوچه‌یِ باریک چه شد
دیدم آن روز که یک مُشت مُهَیّا شده است

وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد
آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است
حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا