شعر وروديه محرم

سیر مسیر عشق

سیر مسیر عشق شور و حال می خواهد
معشوق حتما عاشق فعال می خواهد

عشق زبانی حاصلش اصلاتقرب نیست
حاجی شدن زنجیره اعمال می خواهد

دور امیر الحاج باید گشت زیرا که
محرم شدن هم کعبه آمال. می خواهد

هر کس به خود آمد…یقین آقاش می آید
خورشید قبل از فجر…استقبال می خواهد

با اذن زهرا می شود دیوانه او شد
مجنون شدن. هم کوکب اقبال می خواهد

غسل طهارت. با همین یک قطره اشک است
کوه گناه و معصیت حلال می خواهد

ماه مبارک را رساندن به محرم ها
ذی الحجه وذی القعده وشوال می خواهد

خشکید اگر که چشمه چشمت تباکی کن
این روضه های سخت قیل و قال می خواهد

آقای خوبیها برای ما دعایی کن
اوراق ما امضای صاحب مال می خواهد

دارد محرم می رسد فکری به حالم کن
تا کربلا پرواز کردن بال می خواهد

من مطمئن که نیستم. روز دهم باشم
حالا دل من روضه گودال می خواهد

گودال گفتم. روضه ها یکباره صف بستند
شمشیر ها راه مرا از هر طرف بستند

گودال بود و تیرها سمت پرش آمد
گودال بود و زود جد اطهرش آمد

گودال بود و ازدحام تیر و خنجر بود
اصلا نمی فهم چگونه خواهرش آمد

قبل از همه اول سنان آمد سنانی زد
خون گلو فواره زد از حنجرش آمد

برگشت از گودال اما شمر. با چکمه
بر سینه اش بنشست روی منبرش آمد

از روبرو خنجر نبرید و غضب کردو
با پا برش گرداند و از پشت سرش آمد

خیلی تقلا کرد تا سر را جدا سازد
هر ضربه ای که زدصدای مادرش آمد

سر که جداشد گرگها یک کم عقب رفتند
یک لشگر کفتار سمت پیکرش آمد

نفرین به بَجدَل چشم هیزش کاردستش داد
برگشت با انگشت… با انگشتر ش آمد

از راه آمد خواهرش او را بغل. بگرفت
گودال بود و یار از جان بهترش آمد

زینب رسید و گفت ای مذبوحِ عریانم
معجر ندارم تا که جسمت را بپوشانم

سعید توفیقی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا