شعر مدح حضرت ابالفضل(ع)

دریا

این رود این دریاتر از دریا ابالفضل است

این ماه تابان در دل صحرا ابالفضل است

پناه شاه

به عرش و فرش در عالم مه شبانه یکی است

خدا یکی و قمر هم به هر زمانه یکی است

به درب خانه ارباب رفتم و سقا

گشود درب به رویم بیا که خانه یکی است

فقط عباس است

نفس خسته عیسی فقط عباس است

ذکر جادویی موسی فقط عباس است

سر در قلعه یوسف ز طلا بنوشتند

همه دیوانه و لیــلا فقط عباس است

مشق این روزگار اباالفضل است

عشق تکرار آدم و حواست

سیب ممنوعه بهشت خداست 

عشق یک واژه جدیدی نیست

ماجرایِ قدیمی دنیاست 

خمار بوسه دستت

از بس نوشته اند جمالت منور است

رویت سزای گفتن الله اکبر است

ای حمزه ی رسول گرامی کربلا

محو تو سید الشهدای پیمبر است

دلیل مستی افلاکیان

مرید معرفتت گشته اند ارض و سما

دلیل مستی افلاکیان ز ساغر تو

به روز حشر که دستت کند شفاعت خلق

چقدر فخر نماید به تو برادر تو

هوای روضه ی مشک و علم

رسیدی از پسِ پرچین ِ قلب دوران ها

چکیدی از نفسِ ابر , مثل باران ها

رسیدی از دلِ دریای عشق و آوردی

نشانه های ادب را برای انسان ها

یکتاترین ماه

(( بعد از تو آب, معنی دریاشدن نداشت))

  گُم بود در خجالت و پیداشدن نداشت 

 بی بوی رویت ای مهِ یکتای هاشمی 

 (( شب مانده بود و جرأتِ فرداشدن نداشت))      

نگاه محشر تو

مُرید معرفتت گشته اند عرض و سماء

دلیل مستی افلاکیان ز ساغر تو

به روز حشر که دستت کند شفاعت خلق

چقدر فخر نماید به تو برادر تو

جلوه ی نگاه تو …

اگر به جلوه برآید نگاه محشر تو

تمام سجده نمائیم در برابر تو

خدا برای خودش آفرید حیدر را

تو را برای علی زاده است مادر تو

تنها پناه اهل حرم

بایدحسین دم بزند از فضائلت

وقتیحسینی است تمام خصائلت 

تعبیرهایما همه محدود و نارساست

در شرحبیکرانی اوصاف کاملت 

دکمه بازگشت به بالا