شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا

شعر مناجات با خدا

آورده ای دوباره بدهکارمان کنی
فکری به حال غم زده و زارمان کنی

اینجور که دوباره به ما راه می دهی
اصلا بعید نیست طلبکارمان کنی

با اینکه ما به دست تو پرونده داشتیم
یک دم نخواستی تو خدا, خارمان کنی

تو مهربان ترینی و اصلا نمی شود
با آتشِ جهنمت, آزارمان کنی

ما را زمین زده است گناهان بی شمار
باید که فکرِ این دل بیمارمان کنی

من آمدم دوباره رفیقت شوم خدا
لطفی اگر کنی تو و بیدارمان کنی

این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد
تا با شهید کرببلا یارمان کنی

با گریه های فاطمه ات گریه می کنیم
تا روضه خوان روضه دیوارمان کنی

آتش گرفته ایم در این اضطراب تا
پهلو شکسته از تب مسمارمان کنی

وحید محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا