شعر عصر عاشورا و شام غريبان

حق مادری

قدم قدم زحرم میشوی جدا برگرد

بدون خواهر خود میروی کجا برگرد

به پای تو همه گیسوی من سفید شده

نزن به سینه من دست رد اخا برگرد

به گردنت به خدا حق مادری دارم

به حرمتی که بُوَد بین ما دو تا برگرد

ز کودکی روش دلبری ز تو بلدم

قسم به مادرمان فاطمه بیا برگرد

تمام ترس من اینست گیسوان سرت

گره گره بشود , بین پنجه ها برگرد

ز قبل آنکه به پیشم تن تو در گودال

جدا جدا بشود زیر دست و پا برگرد

بیاو پیش از اینکه به تیزی نیزه

کسی به هم بزند پیکر تو را برگرد

به ذوالجناح سپردم به هر کجا دیدی

حسین خُورَد زمین زود سوی ما برگرد

قاسم نعمتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا