شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

قبله ی عالم

ای کاش من را خاک پای خود بدانی
منت گذاری روی چشمانم بمانی

رکن طلوعت خانه پروردگار است
ای صاحب اعجازهای جاودانی

کعبه مزین شد به رنگ و بویت آن روز
تا خلق عالم را ز گمراهی برآنی

تا آنکه باشد قبله ی عالم دوچشمت
تا آنکه که دنیا را به سوی حق بخوانی

قرآنی و فرقان و تورات و زبوری
نور علی نوری و بالاتر ز نوری

پیشانی ات آیینه ی پروردگار است
خورشید پشت خانه ی تو پرده دار است

ای مقصد کوچ پرستوهای عاشق
عطر تنت لبریز از بوی بهار است

وقتی علی هستی و اعلایی و عالی
بر آستانت آسمان ها خاکسار است

اعداد در کار شمارش مانده عاجز
ازبس که تعداد صفاتت بیشمار است

حب علی ایمان و بغضش کفر محض است
میزان مهرتو عیار و اعتبار است

یا من یمیز حزب شیطان من الهی
با مهر تو عالم رها شد از تباهی

ای عالمی مجنون شده, تنها تو لیلا
سروی ندیدم همطرازت در بلندا

کوهی شکوه و اقتدارت را ندارد
اسرار مافیهای عالم در تو پیدا

توحید در طرز نگاهت منجلی شد
ای مظهر الانوار در مصداق ومعنا

از ذات حق منشق شدی ,هستی گرفتی
انکار حقانیتت حاشا و کلا

مشتاق درکت عقل ودل یک عمر حیران
با این دل وامانده ی ما کن مدارا

دل را دخیل پیچش موی تو بستیم
با قطره ای از بحر اوصاف تو مستیم

قاسم احمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا