شعر عيد غدير خم

عيار شيعه

زمین لبخند زد صد شاخه گل از خار بالا رفت
کنار برکه وقتی از بلندی یار بالا رفت

خودش را باخت خورشید از خجالت آب شد وقتی
علی(ع) با نور فوق العاده و سرشار بالا رفت

جهازِ خوش سرانجام شترها منبرش میشد
وقار آورده! با زیباییِ بسیار بالا رفت

به دستش آیۀ «ألیوم أکملتُ لکُم» گل داد
عیار شیعه از آن روز در بازار بالا رفت

چنان ماهی که حتی منکرش طاقت نیاورد و
برای دیدنش رندانه از دیوار بالا رفت

پر از«مَن کُنت»مولا شد تمام دشت و سمت کوه
نوای تهنیت یا حیدر کرار بالا رفت

یقین دارم نبی خود جانشینش را معمّم کرد
گمانم از همانجا حرمت دستار بالا رفت
¤
الهی بشکند دستی که دل دل کرد و با کینه-
برای بیعتِ با او کمی دشوار بالا رفت!

مرضیه عاطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا