شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

فراق تو

از فراق تو نمردیم مسیحا نشدیم
چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم

جای تو دست به دامان طبیبان بودیم
حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم

بی تو یک عمر پی هرکس و ناکس رفتیم
گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم

نام مجنون بروی ماست ولی کو مجنون؟
وقتی از هجرتو آواره صحرا نشدیم

درد این است که ما محض رضای دل تو
بیخیال خوشی فانی دنیا نشدیم

خاک عالم به سر ما که دراین عمر دراز
لحظه ای مشتری یوسف زهرا نشدیم

گریه کردیم ولی گریه ی بی فکر چه سود؟
قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم

پیش ما آمدی اما همه غفلت کردیم
لحظه ای پای قدم رنجه ی تو پا نشدیم

قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم
قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم

همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز
زائر مرقد شش گوشه آقا نشدیم

کاش میشد که تو ما را به زیارت ببری
یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری

سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا